.

.

کجایی داغ رسوایی به پیشانی نشانده

کجایی ای بخت بر گشته

کثیفی و خرابی و گندیده

تو ای هم جسم و روح و جان ، هر سه آلوده

مگر خوابی

که از دست میدهی اورا

اگر بیدار!؟

 که خاک هم بر سرت صد وای...

تو هم گر بارشی چون ابر

دلی چون ریش

هوایی مه

غمی در دیدگان داری...

ندانی حال او را سنگ

که او آیینه بود و هست و خواهد بود و تو... نامرد.

- همه چی رو جبران میکنم.....ممنونم