.

.

 

نمیشه دعوا سر صندلی کنار تو
فکر می کردی که همه میخوان بچرخن دور تو

باز توهمت گرفت تا که نشستی تو کلاس
اومدی شهر نراق،نه قرطی جون تو لاس وگاس

پسرا رنگ و وارنگ و دخترا خوش آب و رنگ
تو حیاط حتی ندیدیم جون تو بیل و کلنگ

همشون اهل صداقت، همشون اهل مرام
نکنی خریتی بگی میای خونه باهام

دیگه فردا نمیشه هر چی که می گذره زمان
از خدا می خوای که شرش زودی کم بشه الان

هوا خیلی سرد میشه اما اونا که قر دارن
بمیرن تو برف و سرما ، کلاه سر نمی ذارن

دخترا چه سر به زیرن نمیدن آماری
پسرا تو تارفاشون نمیدن سیگاری

همه میدن پز اینکه اومدن دانشگاه
هر کس دیگه ای بود بهش می گفت:زایشگاه

خیلی هاشون تا میخوان از تو بگیرن جزوه
نمی فهمی که چرا مدام داره می خنده

نیششون باز نمیشه اگر بیای تو تیکه
دندونای برفیشون و تا حالا کی دیده

بعضی هاشون و مدام تو راهروها میبینی
خدا خیرت بده کی تو دستش و می گیری!

خلاصه برات بگم که توی این دانشگاه
کسی نیست که درس نخونه اومدش تو این راه

می پیچم تو شعر بعدیم به پای دانشگاه
هوامو داشته باشین تا که نرم بازداشگاه

نادونی کردم و گفتم براتون چند خط شعر
دلتون بخواد ، نمیگم براتون دیگه شعر

نادونی ۲۰/۹/۸۵