.

.

:: عاشقان عیدتان مبارکباد ::


سلام

گفتم بهانه پیدا کنم برای نوشتن بر میگردم ...نمیدونم ، بهانه هست ... من یه بهانه گیرم...برای همه چی! حتی برای دوست داشتن خدا هم بهانه لازم دارم ،حتی برای دو رکعت نماز خوندن هم باید بهانه داشته باشم ، برای تمام چیزای خوب دنیا باید بهانه داشته باشم (این در جواب یکی از بچه ها که  گفته بود نوشتن مگه بهانه میخواد!).

آره شاید یه دوست خوب بیاد کمکم توی نوشتن (اگر وقت و درسش اجازه بده ، در هر صورت قدمش روی چشم).

از وقتی که از شمال برگشتم خیلی توی فکرم ، از این بابتم خیلی خوشحالم ،خیلی . فکر کردن رو دوست دارم،غلت زدن توی تمام چیزایی که دور و برت هست لذت داره برام. مهرشاد که صداش تقریبا شبیه مجتبی کبیری یه آهنگ داره به اسم خودکشی ممنوع... اینقدر این آهنگ به دلم نشست که نگو، آخرش این حدیث رو از حضرت علی(ع) گفته <<بزرگترین گناه ناامیدی است>> این و داشته باشین ،تا دیشب که وقتی با یکی از دوستام رفتیم که اعتکاف ثبت نام کنه مثه خودم هست بعضی موقع ها هوایی میشه اصلا اهل خیلی چیزا نیست اما پای بعضی چیزا اینقدر باحال میشه که انگار با اونی که سالهاست میشسناسمش فرق داره .خلاصه نتونست اونجایی که می خواست ثبت نام کنه .گفتم برو فلان جا خوب...قبول نمیکرد... بعد گفتش که میخوام یه جایی باشم که کسی منو نشناسه (چقدر دلم بزرگ شد اندازه یه دنیا ، کنارش اندازه یه ارزن کوچیک بودم، چقدر روحش بزرگه) اون رفت خونه منم با تاکسی به سمت شهرک حرکت کردم . توی راه رادیو برنامه روی خط جوانی رو داشت پخش میکرد "پدر شما چند بخش است" خیلیها زنگ زدن تشکر میکردن ، خیلی ها زنگ زدن دردو دل کردن. اما یکی زنگ زد که اشگ منو توی ماشین در اورد :

" زنگ زدم که دلتون رو بسوزونم

شنیدی میگن ایوان نجف  عجب هوایی دارد ،

شنیدی ندیدی که ...

دلتون بسوزه چند وقت پیش رفته بودیم پابوس آقا

یکی از بچه ها تا روز آخر فقط میومد جلو در وامیستاد  صورتشو روی در میسایید

بهش گفتم این همه راه اومدی خوب برو تو ...

گفت مگه حضرت علی نمیگه که من پدر بچه شیعه هام

پس چرا منو به پسر بودنش قبول نمیکنه

تا وقتی که دلم رضا نشه ، احساس فرزندی نکنم نمیام تو حرم ...

یه یاعلی بگو بیا تو

یاعلی که میگی باید کمرت زیر مسئولیتا خم بشه

یاعلی میگی باید سرتو بالا بگیری

یاعلی میگی باید شونه هات زیر بار تواضع سر فرود بیاره

یاعلی میگی باید دلت بلرزه

یاعلی میگی باید تا ته دلت بسوزه

...

ایوان نجف عجب صفایی دارد

...."

اگه توی ماشین نبودم هولوپ هولوپ زده بودم زیر گریه ...

با هر قیافه ای که باشم و با هر تیریپی که باشم بچه شیعم ، بترکه چشم حسود ، بعضی وقتا چقدر غرور داریم ما که یه یاعلی رو به زبون نمیاریم، مایی که از بچه گی تا بخوریم زمین و تا بخوایم بلند بشیم با هزارتا لهجه و ویرایش سعی میکنیم یاد بگیریم ،بگیم یاعلی ... این روزا خیلی دلم گرفته ، شاید رفتم مشهد، اگه قسمت شد حتما میرم حتما ... باید یه جایی خودمو خالی کنم ، باید یه جا دخیل ببندم و خودمو  شارژ کنم ...

خوب بگذریم ...

یه اهنگ خیلی خوشگله دیگه از مهرشاد رو براتون مینویسم  ، این روزا خیلی از شماها سرتون شلوغه...یکی درگیر با استادش، یکی تازه یه دوران خوب رو شروع کرده ، یکی حال و هواش دو سه روزی درهم بر همه ، یکی داره شروع میکنه برای خوندن درسای کنکور و خیلی خیلی چیزای دیگه ... ولی یه چیزی از یکی از دوستام یاد گرفتم "مراقب دلتون باشید" ازش غافل نشید ،

میگم دل ادم میگره ؟!!! مگه تا از یارش جدا میشه میگیره ، مگه اگر یه دوست دختر نداشته باشه میگیره، مگه اگه دوست پسرش بزاره بره فقط میگیره !!! بعضی اوقات (دل خودمومیگم) اینقدر توی گناه و زندگی و شلوغی غوطه ور میشم که یادم میره که این دل بدبخت تشنست ، گشنست ...ایشاله یه کم دلتون بگیره ....ایشاله پا بده بریم یه زیارت ...

 

آهای تو که این همه دوری از من

این روزا در حال عبوری از من

آهای تو که فکر میکنی سوزوندی

دار و ندارم و با دوری از من

طاقت نداری ببینی میدونم

این همه طاقت و صبوری از من

ستاره ها میگن پشیمون شدی

میخوای بگی که غرق نوری از من

فکر نکنم بشه با صدتا دریا

این همه نفرت و بشوری از من

نمیدونم میخوای با قلب سنگی

دل ببری بازم چه جوری از من

 

قربونتون

تاتا