.

.

:: ساده ایا منو دل ناگرونی!!؟::

هی می خواستم که بگم که بدونی حالمو

 اما ترس و دلهره خط می زد خیالمو

توی گفتن و نگفتن از چه روزایی گذشتم

اینقده رفتم و رفتم  اینقده رفتم و رفتم که هنوزم برنگشتم

من تموم قصه هام قصه ی توست

اگه غمگین اون از غصه ی توست اون از غصه توست

...

 

سلام

اوضاع واحوال ای بدک نیست ...باید خوب باشم ولی شواهد نشون میده زیادم روند زندگی خوب نیست تا خدا چی بخواد .

دلتون نخواد 4 روز شمال بودم (فریدون کنار) چقدر خوش گذشت ، چقدر خندیدیم ... چقدر افسردگی گرفتیم ... آخه میدونید مدام شوخی و خنده ولی همین که دم غروب میرفتی کنار ساحل یاد نداشته هات میوفتی ... یاد این میوفتی که با تمام وجود هیچی نیستی ، یاد این میوفتی که چقدر کمبود داری ... احساس میکنی که جای یه نفر همیشه همیشه خالی کنارت ، ولی اون یه نفر کی میخواد بیاد و دستشو رو شونت بذاره خدا عالم ِ. میدونید میخواستم اصلا نیام حرف بزنم چون اینقدر حرف برای گفتن دارم که وقتی میخوام بزنم قروقاطی میشه و نمیفهمم چی گفتیم ... هر چقدرم که میگذره حرفام تلمبار میشه روی هم ولی بهتره نگفتنش بهتره ... نمیدونین خون جگر خوردن چه مزه ای داره!از وبلاگ خسته شدم میخوام یه مدت بیخیال این وبلاگ بشم تا ببینم اتفاق جدید چی میوفته، تا ببینم اوضاع و احوال چه جوری میشه تا به بهونش بیام برای نوشتن یعنی چیزی باشه برای حرف زدن ... دوست داشتم یه دفعه اسم تمام دوستای وبلاگی رو بنویسم(ولی حیف تا الان نتونستم) ولی حالا میخوام از تک تک تون، از اون قدیمتریا تا همین جدیدیا تشکر قلمبه بکنم ... با تک تکتون هم صمیمی بودم ،هم دوستتون داشتم و همیشه باهاتون درودل کردم ،همیشه جواب سوالامو گرفتم ،همیشه از وبلاگاتون استفاده کردم حتی اونایی که هیچی نمینوشتن ،ولی اگر اومدم به وبلاگتون دلیل خوبی داشتم همین طور احساس خوبی ...با خیلی هاتون با اتفاق نظر دوست شدم ، با خیلی ها با اختلاف نظر، با یه سری بوسیله دعوا باهم اُخت شدیم ، با یه سریها با خود عزیزی ...(همیشه به یادتتون هستم ، تا الان هیچی رو فراموش نکردم حتی اولین دوست وبلاگیم رو..) ،
یه دلیل خوب که پیدا کنم برمیگردم مینویسم ،شاید همین فردا باشه ، شاید بعد از جواب کنکور .

شایدم ...

برگشتنش بر میگردم ولی نمیدونم کی و چه وقت ...

قربونتون

تاتا

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. رفتن دلیل نبودن نیست.

2. حرف نزدن به معنای دروغ گفتن نیست.

3. اگر فکر میکنیم که نزدیک شدن به یه نفر برامون سخته ، چرا فکر نمیکنیم شاید برای اون سخت تر باشه .

4. چرا وقتی همیشه غرور خرج میکنیم به این فکر نمیکنیم که شاید طرف اونقدر وسعش برسه که یه کم غرور داشته باشه .