.

.

:: درد و دل ::

سلام به بزرگترین بزرگوار شناسُ و ناشناس .

گاهی اوقات میگم اگر از تو بزرگوار هم یه قاب عکس پیش روم بود ... باید کُور میشدم تا یه وقتی چشمم توی چشمت نیوفته ... اگر سگ ترین سگِ دنیا بودم باید قبول می کردم که بزرگترین سنگ دنیا هم برام کوچیکه وقتی میام در خونت ولی چه کنم که تو بزرگوار خدایی و من قرار ادم باشم  .

گاهی اینقدر مرگ رو دوست دارم که حَد نداره ولی جرعت ندارم چون از همین الان خودمو توی بزرگترین دیگ عذاب تو میبینم . استحقاقشو که نداشتم ولی ...

بزرگوار تو که این همه دادی ،دادی ،دادی ... جرعت رو هم میدادی ، آدم اینقدر بُذدِل آفریدی برای کجای کار !

بازم بگو ملائکت بیان پرده حجاب بِکِشن روی من ....

بازم خطاب کن به ملائکت که این کار خصوصی با من داره ولی من خیلی وقته دیگه کُمیل نمی خونم!

من خیلی وقته نماز نمی خونم!

من خیلی وقته سرم  رو بالا نگرفتم که یه وقت نشنوم کجای آسمونم و صدای کی داره توی گوشم میگه بد نکن

بازم بگو برمیگردم ...

بازم بگو گناه کاره ولی برمیگرده ...

دیگه نمیتونم!

دیگه نمی خوام طرفم و بگیری!

دیگه از این همه از دور دوست داشتنات و هوامو داشتنات

 پیش روم بی محلی کردنات ...

چی بگم خسته شدم ....بگم بدم اومده ... بخدا دلم می سوزه به حال تو بزگوار ... تاکی میخوای جُورِ منو بِکشی

به خودت قسم خستم

خستم ...

خستم ...

میدونی !

میدونی گاها میترسم حتی توی نوشته هام تو خطابت کنم ...من اگر برای این همه بزرگواریت اَجری گذاشته بودم که اینجور توی لجن دست و پا نمیزدم چه برسه که تو خطابت نکنم و بگم بزرگوار

نمیدونم یعنی استحقاق مرگ رو هم ندارم یا می ترسی اونجا هم لجن زار درست کنم

باشه

باشه

 

بازم اون دور دورا وایسا بگو کاریم نداشته باشن …

بگو هواشو داشته باشین!

بگو بازم هوایی شده!

بگو به حرفاش گوش نکنید خودم به گوشَم ببینم چی میگه

ولی تا کی ... ؟!

بذدل ترین هستم وَگرنه میدونستم چیکار کنم با خودم !

حیف که هیچیم مال خودم نیست وگرنه یه آتیش سوزی راه مینداختم که نگو...

اول از چشمام شروع میکردم …

دوم از این سینه …

شنیدم چقدر ملائکت روفرستادی برای یه وجب خاک !

دردم از کجاست به خودت قسم نمیدونم ولی همچین سینَم میسوزه که نمیدونم

بَدِ آره که ندونی توی دنیا برای چی اوردنت و قراره اگه بری اونجا برای چی ببرنت ... نه حرفم اومدنم و رفتنم که نیست ...

حرفم اینه ازم چی میخواستی ...

که چیکار کنم  ...

یعنی روی منم حساب کرده بودی !؟

یعنی الان داری بازم طرف منو میگیری ؟!

دیگه نمیخوام هوامو داشته باشی 

بگو سنگم بزنن ...